قطره

الحمدلله علی کل حال...

قطره

الحمدلله علی کل حال...

قطره

«دریا! مزن به سینه ما
دست رد
که ما
گر قطره‌ایم
از آب وضوئی چکیده‌ایم...»
محمد مهدی سیار

این وبلاگ،
همان «پری برای پرواز» سابق است! :)

آخرین نظرات
نویسندگان

۱ مطلب در شهریور ۱۴۰۲ ثبت شده است

۲۹
شهریور
۰۲

در سریال یانگوم یک قسمت بود، اواخر فیلم، که یانگوم میرفت پیش گیومیونگ و بهش میگفت:" از من معذرت بخواه و بخواه که تو رو ببخشم، من نمیخوام ازت متنفر باشم، چون تنفر برخلاف دوست داشتن زجر آوره! "

چقدر این دیالوگ حقیقت دارد! تنفر حقیقتا زجرآور است، اینکه بدی هایی که دیگران در حقت می‌کنند به چشمت بیاید و در حافظه ات ثبت شود... بدتر این است که آن دیگران کسانی باشند که چه بخواهی چه نخواهی باید رابطه ات را با ایشان حفظ کنی...

شاید در زندگی بعضی از ما زمانهایی وجود داشته باشد که طاقت مان تنگ شود و بگوییم: نه من دیگر اجازه نمی‌دهم با من این رفتار را بکنند، از این به بعد یکی میشوم مثل خودشان و دیگر نمی بخشم و دیگر جوری رفتار نمیکنم که به سادگی ام بخندند و باز به رفتارهای غلط خودشان ادامه دهند و....

من مدتی قبل چنین تصمیمی گرفته بودم... و نمی‌دانید که چقدر همه چیز بدتر شد، چقدر از درون میسوختم و چقدر آن کسی که بیش از همه زجر کشید خودم بودم...

 

این شد که به این نتیجه رسیدم به همان روش قبلی خودم ادامه دهم، به آدمها خوش گمان باشم و حتی اگر حرفی زدند یا کاری کردند که اذیتم می‌کرد با ساده اندیشی از کنارش رد شوم و بگویم نه منظوری نداشتند! و اگر هم داشتند به خاطر خدا بخشیدمشان...

 

به همسرم گفتم بگذار دیگران واقعا فکر کنند چقدر امثال ما ساده هستیم، بگذار در خلوت هایشان به ما بخندند، اما همه اینها بهتر از این است که در عذابی دائمی زندگی کنیم و جهنم را درون خودمان حمل کنیم...

 

نمی‌دانید چقدر زندگی شیرین می‌شود و آرامش وجود انسان را پر می‌کند وقتی همه را دوست داشته باشی، به دیگران محبت کنی و آن نقاط منفی در چشمت پررنگ نباشد... 

 

نتیجه دیگری هم که به آن رسیدم این بود که :

تو خود حجاب خودی، حافظ از میان برخیز...

در تمام تعاملات اگر به جای آنکه به خواسته ها، توقعات، تمایلات و انتظارات خودم فکر کنم و رفتار دیگران را بر این اساس بسنجم همه چیز را با خدا و خواست او تنظیم کنم نتیجه خیلی متفاوت خواهد شد...

 

پ. ن: 

1. اصلی در روانشناسی داشتیم با عنوان خودمراقبتی؛ به این معنا که اگر می‌خواهیم دیگران هوای ما را داشته باشند و یک چیزهایی را نسبت به ما رعایت کنند در درجه اول خودمان باید آن را رعایت کنیم خواهیم دید که دیگران هم به این چیزها احترام می‌گذارند... مثال ساده ش هم این بود که اگر من همیشه خودم را ملزم به این کنم که شبها فلان ساعت بخوابم و بر آن مقید باشم دیگران هم خودشان را با ساعت من تنظیم خواهند کرد و به برنامه زندگی من بی احترامی نمیکنند.

خواستم یادآوری کنم که این اصل خودمراقبتی منافاتی با نکات ذکر شده ندارد!

2. ببخشید که چند وقت دور بودن از فضای وبلاگ و نوشتن باعث شده خیلی خوب نتوانم منظورم را برسانم... امیدوارم به همین اشاره، خودتان، منظور اصلی را دریافت کرده باشید...  :) 

 

  • سین میم