قطره

الحمدلله علی کل حال...

قطره

الحمدلله علی کل حال...

قطره

«دریا! مزن به سینه ما
دست رد
که ما
گر قطره‌ایم
از آب وضوئی چکیده‌ایم...»
محمد مهدی سیار

این وبلاگ،
همان «پری برای پرواز» سابق است! :)

آخرین نظرات
نویسندگان

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رهبر» ثبت شده است

۱۲
اسفند
۹۷

چند وقت پیش، سر یکی از جلسه های استاد، بحث شد در مورد این جریانات موجود عدالتخواهی و مطالبه گری

اینکه یک عده می گویند اگر نظام یک سری ضعف هایی دارد، پس یعنی انقلاب هم همان ضعف ها را دارد

و عده دیگر می گویند نخیر، انقلاب جداست و نظام جدا


کلام اخر استاد، برای جمع بندی همه این حرف ها این بود:

«نظام ی کشتیه

ک اگه نیاز ب تعمیر هم داشته باشه باید روی آب تعمیرش کنی

اگه بخوایم بیخیال این کشتی بشیم یا بخوایم غرقش کنیم دیگه معلوم نیست دوباره کشتی ای بتونیم بسازیم یا نه....

تا رو آبه تعمیرش کن»


پی نوشت:

- ب تحلیلی برخوردم در مورد بیانیه گام دوم انقلاب، که اشاره کرده بود؛ معنای راهبردی بیانیه، پیشبرد انقلاب در قالب نظام است، درست مقابل فشار دشمن برای القای راهبرد انقلاب در برابر نظام! تا دیدم، یاد این مثال استاد افتادم :)


- اشنایی با چارچوب های فکری امام و رهبر انقلاب، باعث می شود بتوانی پیش از انکه رهبر فرمان دهد یا راهبردی تعیین کند، یا نقشه دشمن را برایت تبیین کند، خودت تشخیص بدهی، راه چیست و چاه کدام است و تکلیف فعلی ات چیست! درست همین طوری که استاد ما هستند...دغدغه استاد در مورد جدا کردن یا نکردن نظام و انقلاب از یکدیگر، به چند ماه قبل بر میگردد. یعنی چند ماه قبل بیانش کردند.


- کلیدواژه امید، خیلی راهگشاست...در این اوضاعی ک خیلی ها شبیه هم شده اند و دغدغه ها انگار مشابه است و همه حرف از مطالبه گری و عدالت و مبارزه با ظلم می زنند، همینکه ببینی برایند نهایی شان رساندن انسان به نقطه امید مبتنی بر واقعیت است -ک ب انسان انگیزه حرکت می دهد- یا ناامیدی ک انسان را منفعل می کند،معیار تشخیص خوبی است برای حق و باطل!


  • سین میم
۱۴
مهر
۹۷

«جوان ما تصمیم گرفته است 
که دیگر تحقیر نشود»...

 
این جمله از آن روز
و آن اجتماع دشمن شکن 
مدام در ذهنم تکرار می شود
 
و هی یادم می آید
از برخی کلاس هایمان
که هر کس بیشتر کشورش را
فرهنگش را
و حتی مردمش را
تحقیر کند
انگار باسوادتر است
و با کلاس تر...
جو کلاس ها سنگین است
اینکه بتوانی خودت را بکنی از این جو
و سربلند کنی
و اتفاقا خلاف جریان حاکم بر دانشکده روانشناسی حرکت کنی
خیلی سخت است
سخت تر از آن چیزی که روزی فکرش را می کردم

 
اینجا برخی مسئولین و یک عده از دانشجویان(نمیدانم میشود گفت اکثریت یا نه!)
و زمین و زمان دست ب دست هم می دهند 
تا روز ب روز غرب زده تر شوی
و از فرهنگ خودت بیگانه تر
و به جای آنکه به فرهنگ و طبیعت مردمت
و نیازهای جامعه ات بیندیشی
دقیقا پشت سر آنهایی حرکت کنی
که سال هاست ثابت کرده اند
پایش بیفتد حتی به تو اجازه فکر کردن هم نخواهند داد...
 
 
بعد نوشت:
1- این حرف ها را نزدم که بگویم
به حضرت آقا گزارش اشتباه میرسد
 
دلم به حال خودمان سوخت!
ماهایی که حداقل سه سال است در فضایی نفس میکشیم که اینقدر از حرکت کلی جوانان جامعه عقب است
و بعد اتفاقا ادعا میکند که می خواهد برای سلامت روان همین جوانان و خانواده هایشان تلاش کند!!! 
 
2-معتقدم در دانشکده ما این روشنفکری بیمار وجود دارد چون دقیقا به همان چیزهایی مبتلاست که جلال آل احمد در کتابش ذکر میکند. که مهمترینش هم همین بی اعتنایی به سنت های بومی و فرهنگ خودی است.
 
3- تا آنجایی که به ما اموخته اند یک روانشناس در صورتی موفق است که با فرهنگ ها و عقاید مختلف آشنا باشد و هیچ کدام را نفی، تحقیر و...نکند. چون با مراجعین مختلفی سر و کار دارد که فقط وظیفه دارد به سلامت روان آنها کمک کند ...پس باید حرف هایشان را بفهمد و دریچه نگاهشان به زندگی را درک کند اما متاسفانه همین اصل ساده و البته مهم که در قبله آمال دوستان روانشناس ما (امریکا) هم مورد توجه و تاکید است مورد غفلت این دوستان عزیز است!!
  • سین میم