قطره

الحمدلله علی کل حال...

ما را به سخت جانی خود این گمان نبود...

 

 

 
 

 

ما چطور طاقت می اوریم؟
هر سال؟
ده شب محرم
روضه حسین علیه السلام را می‌شنویم...و زنده می مانیم...چطور؟!
چطور من در کربلا جان ندادم؟
چطور اقاجان وقتی ب اغوش مهربانت رسیدم جان ندادم اقا؟!
ما را ب سخت جانی خود این گمان نبود...نبود...نبود...

 

بعد نوشت: 

امسال هم دهه اول محرم گذشت

و من زنده ماندم...
تاب آوردم شنیدن روضه‌های ارباب را...

روز عاشورا مقتل شنیدم و زنده ماندم

 

ما روضه حسین شنیدیم و زنده‌ایم
ما را به سخت‌جانی خود این گمان نبود...

 

 

  • نظرات [ ۲ ]
دوکوهه
۱۹ شهریور ۹۸ , ۱۹:۵۲

هیچی نگو که دلم خونه معصومه

شب و روز عاشورا یه روضه نخوندن

دلمو به چی خوش کنم

پاسخ :

چی شده زهرا جان؟
کی روضه نخوند؟
عاقا متوجه نشدم منظورتو... : (
دوکوهه
۲۱ شهریور ۹۸ , ۱۸:۲۴

اینجایی که هستم

فقط یه مسجد داره

اونم شب عاشورا حتی یه روضه هم نخوندن

پاسخ :

واقعا؟
ای بابا...
خیلی سخته اینطوری 
ولی خب اینجور مواقع مرور همون روضه های تو ذهنمون خودش خیلیه...

راستی امسال ی شب خدا رو شکر رفتم حسینیه تون
خیلی یادت بودم
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
«دریا! مزن به سینه ما
دست رد
که ما
گر قطره‌ایم
از آب وضوئی چکیده‌ایم...»
محمد مهدی سیار

این وبلاگ،
همان «پری برای پرواز» سابق است! :)
آرشیو مطالب
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan