ای زندگی، بردار دست از امتحانم/ چیزی نه می دانم نه میخواهم بدانم!
ای کاش میشد طوری زندگی کنیم که هیچ «تابو»یی برا خودمون نسازیم، که هیچ ادعایی نداشته باشیم.
چون انگار امتحانات الهی و مسیر زندگی مون دقیقا بر اساس همین ترس ها و ادعاها پیش میره!
شاید واقعا گله کردن از تقدیر و قسمت و غر زدن ب درگاه خدا، اشتباه باشه! خدا یه سری قوانین و سنت هایی رو تو این دنیا قرار داده؛ اما این ما هستیم ک با عملمون تعیین میکنیم کدوم قانون و چطوری سرنوشتمون رو تغییر بده. قوانینی مثه اینکه :
«اگه کسی رو ب خاطر اشتباهی سرزنش کنی، حتما خودت هم ب اون اشتباه گرفتار میشی»
یا «اگه تو هر زمینه ای ادعایی رو بیان کنی، حتما امتحان میشی تا اثبات بشه چقد پای ادعات هستی»
یا اینکه«هر عملی تو این دنیا اثری به جا میگذاره که اون اثر، زندگی خودت رو هم تحت تاثیر قرار میده» و...
این قوانین هستن، چه بخوایم چه نخوایم. اما واقعا امتحانای زندگی مون بر اساس حرفها، قضاوتها، ادعاها، ترسها و تعلقاتمون چیده میشن! پس بهتره اینقد همه چیز رو به گردن تقدیر نندازیم! عامل خیلی از امتحانای سخت زندگی، اول از همه خود ما هستیم! وقتی که راحت راجع به ادما صحبت و قضاوت میکنیم، وقتی سرمونو میگیریم بالا و میگیم: من و فلان اشتباه؟! من و فلان خطا؟!! وقتی که خیلی آسوده خاطر، میگیم ما مرد فلان کار هستیم! [ یادم میاد از «لبیک یا حسین» ها و «جانم فدای رهبر»هایی که خیلی راحت لقلقه زبونم بوده یه زمانی...و به خاطر اثبات درستیش به سختی امتحان شدم!] وقتی یه سری تابو تو ذهنمون میسازیم و بدون اینکه حلشون کنیم و منطقی و واقعی باهاشون رو به رو بشیم و کنار بیایم فقط سعی میکنیم نبینیمشون و ازشون فرار کنیم! وقتی به یه سری چیزا اونقدر وابسته میشیم که میشن همه زندگی مون و امتحانای زندگی هم طوری برنامه ریزی میشن تا گلدون این تعلقات شکسته بشه و بتونیم ازاد بشیم! (بماند که برای ازاد شدن از دست این تعلقات، چقد ممکنه زمین بخوریم و بشکنیم واقعا)
خلاصه که دوستان! حساب کتاب این دنیا هم دقیقتر از اون چیزیه ک فکرشو میکنیم!
ای کاش بتونیم اونقدر خوداگاهی پیدا کنیم که در هر لحظه واقف باشیم به همه احساسات و افکار و عادت هامون! و مراقب ترسها و تعلقات و تمایلات و ادعاهامون باشیم....
راستی، جنبه منفی ماجرا رو گفتم، مثبتش رو هم بگم: ارزوهامون هم خیلی مهمن و اثرگذار تو برنامه زندگی مون! خدا حواسش به همه ارزوهای ما، به همه آه های حسرتمون هست. اگه یاد بگیریم ارزوهامون رو، حتی ارزوهای کوچیک رو برا خودمون بنویسیم و هر چند وقت یک بار مرورشون کنیم، متوجه این میشیم که خدا دقیقا برنامه زندگی مون رو طوری چیده که این ارزوها محقق بشن! حالا اگه ارزوهامون کوچولو باشه، به همونا میرسیم فقط اما اگه ارزوهای بزرگ بزرگ داشته باشیم...
- ۹۸/۰۹/۱۱
دقیقا همینه که میگی...
نمیدونم ولی چرا بعضی وقتا خیلی ازین اتفاقا اینقدر پشت سرهم ردیف میشن؟!