چند آیه هست
که برای من خیلی شوکه کننده اند
و هر بار که بهشون میرسم یا یادم میاد
باز همون قدر هول میکنم که اولین دفعه هول کرده بودم
اولیش آیه: «أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا یَأْتِکُم مَّثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِن قَبْلِکُم ۖ مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّىٰ یَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَىٰ نَصْرُ اللَّهِ ۗ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِیبٌ» بقرة - 214
دومین آیه: « أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تُتْرَکُوا وَلَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِینَ جَاهَدُوا مِنکُمْ وَلَمْ یَتَّخِذُوا مِن دُونِ اللَّهِ وَلَا رَسُولِهِ وَلَا الْمُؤْمِنِینَ وَلِیجَةً ۚ وَاللَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ» توبة - 16
سومین آیه: « قُلْ إِن کَانَ آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَاؤُکُمْ وَإِخْوَانُکُمْ وَأَزْوَاجُکُمْ وَعَشِیرَتُکُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَمَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْکُم مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّىٰ یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ ۗ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ» توبة - 24
چهارمین آیه : « أَوَلَا یَرَوْنَ أَنَّهُمْ یُفْتَنُونَ فِی کُلِّ عَامٍ مَّرَّةً أَوْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ لَا یَتُوبُونَ وَلَا هُمْ یَذَّکَّرُونَ» توبة - 126
و پنجمین آیه : «أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یُفْتَنُونَ؟ وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ ۖ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَلَیَعْلَمَنَّ الْکَاذِبِینَ» عنکبوت ، ۲-۳
حرف اصلی همه این آیات، امتحانات الهیه
یکی به دلیل امتحان، یکی به زمانش، یکی به دفعاتش، یکی به کیفیتش اشاره میکنه
آیه ۲۴ سوره توبه خیلی خیلی آیه جدی ای هست، یعنی هر وقت میخونم احساس میکنم تو این آیه خدا هیچ تعارفی با آدم نداره، رک و راست و بدون هیچ رودرواسی بهت میگه اگه خانواده ت و اموالت برات مهم تر از جهاد در راه خدا هستند پس آماده عذاب من باش!
آیه ۲۱۴ سوره بقره به کیفیت امتحانات الهی اشاره میکنه ؛ اونقدر سختی ها ( گاهی بیرونی مثل جنگ و گاهی درونی مثل بیماری ها) به انسان فشار وارد میکنه که دچار تزلزل میشه، چه تزلزلی؟ اونقدر سخت که حتی رسول خدا میگه :« متی نصر الله؟» یاری خدا کی میرسه؟
آیه ۱۲۴ سوره توبه به دفعات ابتلا اشاره میکنه، میفرماید حداقل سالی دو بار شما آزمایش میشید! من حقیقتا هر بار به این آیه میرسم میترسم! از امتحانات سالانه خودم...از وقتی این آیه رو خوندم یا به عبارتی به طور دقیق بهش توجه کردم دقیقا آزمایشاتم رو به چشم دیدم... معمولا هم تا به حال همین بازه زمانی از سال یعنی همین شهریور تا مهره برای من! گاهی ابتلاء از جنس سختی هاست گاهی از جنس نعمتها و خوشی ها....
آیه ۱۶ سوره توبه ، یکی از دلایل امتحانات رو مشخص میکنه؛ مشخص شدن اینکه چه کسانی اهل جهادن و چه کسانی فقط خدا و رسول و مومنان رو به عنوان محرم اسرار خودشون انتخاب میکنند!
آیات ابتدایی سوره عنکبوت هم خیلی رک و راست میگه هر حرفی بزنید و هر ادعایی بکنید باید امتحانشو پس بدین! تا معلوم بشه کی ادعاش راسته و کی دروغ!
شما با خوندن این آیات دچار یک نوع ترس و وحشت نمیشید؟!
من همین الان که دارم این پست رو مینویسم لحظاتی هست که به خودم ، به همون معصومه درونم، همونی که گاهی احساس میکنه اونقدر تو سختی ها داره له میشه که دیگه توان ادامه دادن نداره، گفتم: حواستو جمع کن! سختی ها بهت فشار میارن؟ اونقدر که گاهی در عدالت خدا شک میکنی؟ اونقدر که وقتی میبینی جواب دعاهاتو نمیدن اعتراض میکنی؟! اونقدری که میگی دیگه در خونه شون نمیرم؟!
و بعد گفتم: همه این سختی ها با همه سختی هاشون فقط ابتلائاتی هستن که میخوان صداقت تو در ادعاهات رو مشخص کنند و از همه مهمتر مشخص میکنند بالاخره تو کدوم طرفی هستی؟ آیا حاضری چون جوابت رو ندادن امامت رو ترک کنی؟ و از همراهی باهاشون چه در مسائل شخصی زندگیت که دنبال محرم اسرار میگردی و میخوای با یکی درد دل کنی ، چه در مسائل اجتماعی و سیاسی که نیاز به جهاد بیرونی هست، سر باز بزنی؟ یا نه! وایمیستی پای محبت و ولایت اهل بیت؟ حتی اگه هیچ وقت حاجت هات رو ندن؟
من الان و در این مقطع زمانی فقط اومدم اینجا تا به نفس خودم نهیب بزنم و بگم: همه سختی ها رو تحمل کن! که هر چند برای جسم مادی تو سختن اما برای روح تو و توانی که داره خیلی کوچکین ! سختی و رنج واقعی اون زمانی اتفاق میفته که در حین گذروندن این امتحانات که سنت الهیه، پا پس بکشی و شیطان موفق بشه محبت و ولایت اهل بیت و خوشبینی و اعتمادت به خدا رو، ازت بگیره! اون زمانی که خدا و جهاد در راه او و اهل بیت اولویت زندگیت نباشن! اون موقعی که به خاطر این تعلقات مادی ت که همه وجودت رو پر کردن و روز و شبتو ب هم دوختن حاضر باشی امامت رو تنها بذاری! یا نه، حتی همین قدر که دیگه اون خوشبینی و اعتماد سابق رو بهشون نداشته باشی... و به این نتیجه برسی که دلسوزت نیستن یا خیرتو نمیخوان یا حتی فکر کنی رهات کردن تو هم رهاشون کنی یا خدای نکرده بهشون پشت کنی...
خیلی میترسم
من از رسیدن به اون عذاب و سختی واقعی که گفتم خیلی میترسم ...
انگار اون گنجینه واقعی، اون امانت الهی که خدا درون همه ما قرار داده و شیطان به خاطر حسادتش میخواد ازمون بگیردش، همین محبت و ولایت اهل بیته...
+ رفقا! سختی های این دنیا بالاخره یک روز تموم میشن
اما جهنم واقعی اون وقتیه که بریم اون دنیا و ببینیم از امام مون دوریم! وقتیه که ببینیم نگاهمون نمیکنن! وقتیه که به فراقشون مبتلا بشیم.. اون وقتیه که محبتشون رو از قلب ما بگیرن...
- ۲ نظر
- ۱۴ شهریور ۰۴ ، ۰۴:۵۴