ز آستان رضایم خدا جدا نکند/ من و جدایی از این آستان خدا نکند!
امسال به دلم افتاده بود بعد بیست و چند سال عمرم در این دنیا بروم یکی از موکب های امام رضا برای خادمی زائرانشان...
اما نشد. نمیدانم از وقتی به فراق امام رضا مبتلا شده ام چند بار شهادت امام رضا مشهد نبوده ام، اما امسال برایم دل شکستگی اش بیشتر بود. آخر برای ما مشهدی ها چند تا مناسبت هست که خیلی خاص است و هر جور باشد خودمان را باید به حرم برسانیم، یکی اش همین شهادت امام رضا است و یکی هم شهادت فرزندش امام جواد.
در همین شرایط دل شکستگی و حال خرابم، یکی از اقوام همسر آمدند خانه ما. خیلی وقت بود نیامده بودند، شاید از همان زمانی که آمدم به این شهر. خیلی وقت بود یک مواجهه درست و حسابی با ایشان نداشتم. در اندک برخوردهایی که پیش می آمد سعی میکردم کمتر با هم رو ب رو شویم و بیشتر مکالمات مان در حد سلام و خداحافظی و احوال پرسی بود.
چرا؟ به خاطر تفاوت شرایطمان. تفاوتی که تقدیر برایمان رقم زد اما وقتی قضیه روز به روز برایم سخت تر شد، که دیگران این تفاوت را به رویم می آوردند و ما را با هم مقایسه میکردند و ... . همین بود که هرچند آن بنده خداها شاید در ظاهر هیچ بدی به من نکرده بودند اما روز ب روز فاصله م با ایشان بیشتر شد.
حالا که بعد این همه مدت می آمدند خانه ما آن هم در چنین ایامی، توی دلم گفتم یا امام رضا فکر میکنم این مهمانها زائران شما هستند و با این نیت از ایشان پذیرایی میکنم، از من قبول کن!
مطمئن نیستم اما دلم گواهی میدهد این اندک را از من پذیرفته اند؛ به خاطر لبخند رضایت همسرم و به خاطر حال دل خودم... . احساس میکنم بعضی گره های قلبم باز شده اند! احساس میکنم در رابطه من و امام رضا فصل جدیدی آغاز شده، و البته شاید همه چیز از همان زیارت از راه دور جوادش شروع شده باشد!
+ بعد از پنج شش سال، حامد زمانی به عرصه موسیقی بازگشته! آن هم در شب شهادت امام رضا... و چقدر این قطعه اش حرف دل امثال ماست...[چرا حامد زمانی باید در این نقطه زمانی برگردد؟ چرا با این قطعه؟ چرا در این حال من؟ چه کسی این شعر و این آهنگ را به او الهام کرد؟ انگار فقط برگشته تا آن چیزی که باید میفهمیدم و همه این مدت نفهمیده بودم را به من بفهماند! ]
میکشونی منو تا اسمونا
میرسونی به اوج کهکشونا
تا کجا بیام
که دستامو بگیری؟
من هنوزم همینجام...
میکشونی منو تا بی کسی
میسوزونی به دردم میرسی
پس بگو تا
کجا باید برم این راه دورو؟
میکشونی منو صحرا به صحرا
میرسونی منو تنهای تنها
تا کجا بیام
که دستامو بگیری؟
من هنوزم همینجام
میکشونی منو تا بی کسی
میسوزونی به دردم میرسی
پس بگو تا کجا باید برم این راه دورو ؟
++ چندین سال قبل میرفتم حرم به امام رضا میگفتم این قلبم را بگیرید دست خودتان برایش حصار بخوانید و به من برگردانید، آن چنان که دیگر دوست داشتن هایش و دوست نداشتن هایش فقط برای شما باشد و بس... هنوز امید دارم که اجابت کنند این خواسته ام را...
+++ خاله میگوید : شاید دلیل این ابتلائات ما و بالا پایین شدن های زندگی مان همین آیه « یوم لا ینفع فیه مال و لا بنون الا من اتی الله بقلب سلیم» باشد! ... راست میگوید! در ایام نوجوانی قلب سلیم از خدا خواستم... اما به ابتلائاتی که برای رسیدن به آن باید دچار شوم فکر نکرده بودم...
++++ خیلی ها میروند زیارت، حاجات مادی شان را بگیرند ... اما انگار حتی رسیدن به آن حاجات مادی هم از مسیر باز شدن بعضی گره های درونی و تحولات قلبی میگذرد!
- کاش در این حال قلبم.. بال در می آوردم و میرفتم حرم! آهای مشهدی ها، خوش ب حالتان که هر لحظه بخواهید میتوانید بروید پا بوس آقا ...
الان فقط باید کفش هایم را می پوشیدم و چادرم را سرم میکردم و سر از پا نشناخته با پای پیاده میرفتم حرمش ... تا بگویم آقاجان! قبول ! تسلیم... به خدا قسم که میخواهم آنچه را شما میپسندید برایم...
- ۰۴/۰۶/۰۳
سلام
من اهل اهنگ نیستم
ولی بازخوردی که از برگشت حامد زمانی داشتم می دیدم جالب بود کلا برام...
من حتی تا چند وقت قبل خبر نداشتم که نمی خونه...
یه سری نوحه ها رو منتسب می کنن به حامد زمانی... و حتی اقتباس هایی که توی نوحه ها از آهنگ هاش گرفته شده... و هر دوی این ها جزو نوحه های مشهورند... برای همین دوست داشتم بخونه... و کار کنه...