قطره

الحمدلله علی کل حال...

تردید

داشتم نمره های بچه ها را ثبت میکردم

به بعضی ها که می‌رسیدم 

بدون هیچ فکری 

بدون هیچ تردیدی 

نمره خیلی خوب را ثبت میکردم برایشان 

ولی برای بعضی ها خیلی باید فکر میکردم خیلی باید دفتر نمراتم را بالا و پایین میکردم برگه های امتحانی شان را چند بار و چند بار مرور میکردم 

برای اینکه به یک تصمیم قطعی برسم 

که حقشان ضایع نشود 

که نکند تلاشی را نادیده گرفته باشم 

 

توی دلم گفتم چه میشد اگر من هم آنقدر نامه اعمالم مشخص می‌بود ک فرشته های ثبت اعمال سریع و بدون تامل گزارش اعمال هر شبم را آن هم ب بهترین نحو به خدا میدادند...

 

#احوالات_درونی_یک_معلم

 

  • نظرات [ ۰ ]
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
«دریا! مزن به سینه ما
دست رد
که ما
گر قطره‌ایم
از آب وضوئی چکیده‌ایم...»
محمد مهدی سیار

این وبلاگ،
همان «پری برای پرواز» سابق است! :)
آرشیو مطالب
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan