قطره

الحمدلله علی کل حال...

قطره

الحمدلله علی کل حال...

قطره

«دریا! مزن به سینه ما
دست رد
که ما
گر قطره‌ایم
از آب وضوئی چکیده‌ایم...»
محمد مهدی سیار

این وبلاگ،
همان «پری برای پرواز» سابق است! :)

آخرین نظرات
نویسندگان

عزیزی میگفت: این ما نیستیم که شهدا رو پیدا میکنیم و با سبک زندگی شون اشنا میشیم، این شهدان که ما رو پیدا میکنن...و هر کدومشون هم که میان سراغمون حتما حتما یه کاری باهامون دارن...

به این جمله ایمان دارم؛ حتی بعضی وقتها با خودم فکر میکنم که خود اهل بیت علیهم السلام، این سرداران سپاهشون رو میفرستن دنبال ما و به هر کدومشون مسئولیت یک عده از ماها رو میدن. دستمون رو میذارن تو دست این شهدای بزرگوار تا به وقتش اونی که دوست دارن اونی که بهش مباهات میکنن رو تحویل بگیرن! 

باور دارم که خدا و اهل بیت علیهم السلام شهدا رو متولی تربیت خیلی از ما قرار دادن. مطمئنم که این بزرگواران رهامون نمیکنن و نمیذارن تو این وانفسای زندگی دنیایی غرق بشیم...هر چقدر اشتباه کنیم، هر چقدر بگیم نه! من ادم این راه نیستم! شهدا ما رو رها نمیکنن...

حکومت پوشالی داعش در عراق و شام فروپاشید اما هنوز مبارزه ادامه داره و هنوز مدافعان حرم، شهید میدن و خونشون احیا میکنه قلب‌های مرده رو...

شهید سید محمد جعفر حسینی، از فرماندهان لشکر فاطمیون، بعد دو سال تحمل درد و جراحات ناشی از مجروحیت، به رفقای شهیدشون پیوستن...

«رفقا هیچ وقت همدیگر رو فراموش نمیکنن...
فراق ۴-۵ ساله تون به وصال تبدیل شد
سلام ما رو هم به اقا مصطفی و ابوحامد برسونید...
چقدر سخت گذشته براتون این چند سال؟!...برای ما هم سخته! ما هم اینجا توی شهر، دور از شما کم میاریم، گرد و غبارای این زندگی مادی خیلی وقتا باعث میشه هدفمون، آرمان‌هامون رو فراموش کنیم و غرق بشیم تو روزمرگی‌ها...حواستون به ما باشه! ما بدون نگاه عنایت شما و اهل بیت علیهم السلام، دووم نمیاریم...»

 

 

نظرات  (۳)

  • مهر نویس
  • چقدر من دوست داشتم اینو: اگر شهید نباشد...اون زمانا خیلی گوش میدادم

    باصدای شهید اوینی

    پاسخ:
    به به...
    این هم یک‌ نمونه دیگه
    گوش دادن صوت‌های شهید آوینی، مگه توفیقیه که به همه بدن؟؟ 
    خیلیا هستن که عبور میکنن از کنار حرفای ایشون ...خیلیا هستن که اصلا ارامش پیدا نمیکنن با حرفای ایشون...خیلیا هستن که اصلا اسم ایشون رو هم‌نشنیدن! بعد شما یه زمانی خیلی گوش‌میدادی صوت هاشون رو! خب این ینی ا‌قا سید مرتضی با شما کار داشتن دیگه ؛) ینی اومدن سراغت...
    زهرا جان
    شهدا کم نمیذارن تو رفاقتشون...تو‌ عهد و‌پیمانشون...یک بار که ازشون بخوایم که دستمون رو‌ بگیرن، دیگه رها نمیکنن...هر چند که ممکنه ما گاهی اونقدر درگیر زندگی بشیم، که صداشون رو‌ نشنویم و آثاری که تو‌زندگی مون به جا میذارن نبینیم، اما اونا هستن...و‌ مطمئنا اگه حواسشون بهمون نبود معلوم‌نبود چه وضعی پیش‌میاد تو مسیرمون و حرکتمون...
  • مهر نویس
  • سراغ ما نمیان چرا؟

    قضیه از ما حرکته؟!

    من داغون تر از این حرفام

    پاسخ:
    سلام زهرا جانم
    فکر میکنی چطوری میرن سراغ هر کس؟ 
    یک اتفاق خارق العاده که نمیفته خواهرجان...
    یک اتفاق معمولی از همین اتفاقای روزمره
    مثلا یکهو یکی از اقوام یا دوستانت میاد یه جمله از یه شهید برات میگه، یا مثلا یکهو تو‌ تلویزیون مستند یک شهید رو‌ میبینی، یا تو‌کتابفروشی توجهت به یک کتاب از شهدا جلب میشه، یا مثلا تو‌گلزار شهدا، به یک مزار میرسی و متوقف میشی....
    اینا همه یه پیامه از طرف اون شهید
    به خودمون بستگی داره که ببینیمشون و حرفاشون رو بشنویم...

    بعدشم شما نگو ک‌سراغت نمیان
    حداقل یک‌ شهید رو که مطمئنم سراغت اومدن:
    شهید محمدرضا تورجی‌زاده

  • مهر نویس
  • همون که به خودمون بستگی داره کارو خراب میکنه.

    من خیلی وقته نمی بینم

    نمیشنوم

    و نمیفهمم

     

    پاسخ:
    این حالت برای همه ممکنه پیش بیاد
    طبیعت زندگی مون تو این دنیا همینه
    ولی بالاخره از یه جایی باید دوباره شروع کرد. از خودشون بخوایم کمکمون میکنن ان شاالله...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی