قطره

الحمدلله علی کل حال...

ما هر چه می‌کشیم، از این بی‌تو بودن است

دنیا به دور شهر تو دیوار بسته است

هر جمعه راه سمت تو انگار بسته است

کى عید مى‌‏رسد که تکانى دهم به خویش؟
هر گوشه از اتاق دلم تار بسته است

شب‌‏ها به دور شمع کسى چرخ مى‏‌خورد
پروانه‌‏اى که دل به دلِ یار بسته است

از تو همیشه حرف زدن کار مشکلى‌ست
در مى‌‏زنیم و خانۀ گفتار بسته است

باید به دست شعر نمى‏‌دادم عشق را
حتّى زبان سادۀ اشعار بسته است

وقتى غروب جمعه رسد بى‌‏تو، آفتاب
انگار بر گلوى خودش دار بسته است

مى‌‏ترسم آخرش تو نیایى و پُر کنند
در شهر: شاعرى ز جهان بار بسته است

نجمه زارع

  • نظرات [ ۰ ]
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
«دریا! مزن به سینه ما
دست رد
که ما
گر قطره‌ایم
از آب وضوئی چکیده‌ایم...»
محمد مهدی سیار

این وبلاگ،
همان «پری برای پرواز» سابق است! :)
آرشیو مطالب
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan