قطره

الحمدلله علی کل حال...

قطره

الحمدلله علی کل حال...

قطره

«دریا! مزن به سینه ما
دست رد
که ما
گر قطره‌ایم
از آب وضوئی چکیده‌ایم...»
محمد مهدی سیار

این وبلاگ،
همان «پری برای پرواز» سابق است! :)

آخرین نظرات
نویسندگان

ما مسافریم...مگه نه؟!

سه شنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۲:۲۹ ب.ظ

دختر بزرگ خانواده بودم...

همه خواهر و برادرا رو بزرگشون کردم...

تو دهه شصت و تو اوج عشق و شور و جنگ و مبارزه

دایی هات رو میذاشتم تو گهواره و براشون لالایی میخوندم...همون گهواره فلزی سبز پسته ای...تو هم دیده بودیش...نه؟!

لالایی های اون زمان از جنس حال و هوای همون‌زمان بود...

شعرهای اهنگران 

شده بود نوای قبل خواب بچه ها...


اقاجون اما وقتی میومد برای بچه ها لالایی بخونه

این شعر بود ک ارامش بخش شب هاشون میشد...


« ان فی الجنة نهرا من لبن

لعلیٍ و حسینٍ و حسن....»


کاش اون زمانا ی دستگاهی چیزی داشتم ک صدای لالایی خوندناشو ضبط می کردم...


**خاطرات مادر از دوران کودکی و نوجوانی

.

.

.


این روزها اقاجون دیگه صداش شنیده نمیشه

غده های سرطان ب تارهای صوتی فشار وارد کرده و ....باید گوشتو ببری نزدیک نزدیک تا متوجه بشی چی میگن



یکی از شیرین ترین چیزها برام نشستن پای خاطرات مادر و پدر و مادربزرگ و پدر بزرگه...

.

.

کاش درگیری های زندگی روزمره فرصت اینو میداد ک زمان های بیشتری رو فقط برای دیدن هم و شنیدن هم بذاریم...


راستی محتاج ب دعاییم...

این روزها پدربزرگ حتی نفس کشیدن هم براش سخت شده...خوردن و اشامیدن ک بماند... 


  • ۹۸/۰۲/۰۳
  • سین میم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی