پس از بیست سال، داستان زندگی یکی از اصحاب اباعبدالله (ع) به نام سلیم بن هشام را روایت میکند؛ و در خلال آن، تصویری جامع از اوضاع سیاسی اجتماعی جامعه اسلامی از زمان خلیفه سوم تا پایان جنگ صفین به دست میدهد.
سلیم در شام بزرگ شده و فرمانده سپاه معاویه ست اما او نظر کرده علی علیه السلام بوده و مادری دارد که ذره ذره محبت اهل بیت را به او چشانده و معلمی چون ابوذر، وی را با حقیقت دین، آشنا کرده ست.
داستان، با چالشهای پیش روی سلیم برای رسیدن به معشوقه اش، دختر ذوالکلاع، مفتی اعظم شام، آغاز میشود و در این میان، از شب و روزهای دمشق، اشرافیت و کاخ نشینی هایی که ارزش شده و ساز و رقص و شرابی که به امری عادی بدل گشته، صحبت میشود.
نویسنده به خوبی اوضاع حاکم بر شام و عوامل فریب مردم را توصیف میکند؛ از مصلحت اندیشی های افرادی چون ذوالکلاع که عدالتخواهی را به بهانه حفظ امنیت رد میکنند گرفته تا قدرت طلبیهای افرادی مانند هشام که برای رسیدن به حکومت یمن حاضرند از خون خویشان خود نیز بگذرند.
با خواندن داستان، تردیدها و تشویشهای سلیم را درک میکنیم، آنگاه که از سویی حرفهای مادرش و ابوذر را در مورد امام علی (ع) به یاد می آورد و از سویی با تهمتهای نسبت داده شده به امام پس از جنگ جمل، مواجه میشود. ما همپای سلیم، گرههای ذهنی مان را در مورد تاریخ و حتی شبهات اعتقادی و سیاسی می گشاییم و با او در مسیر یافتن حقیقت همراه میشویم و در نهایت، به ریشههای واقعه کربلا میرسیم؛ آنچه بیست سال پس از پیامبر و در ماجرای صفین آغاز شد و بیست سال پس از حضرت علی، به عاشورا رسید.
سابقه عضویت نویسنده کتاب، در جنبش عدالتخواه دانشجویی به شدت به او در مساله شناسی، کمک کرده است. تک تک جملات داستان را باید بارها خواند و ذره ذره چشید تا به عمق جان نفوذ کند. اثر، به خوبی تمایز حکومت عدل علوی را با حکومت معاویه مشخص میکند و میتوان گفت به شدت عدالت خواهانه است.
پس از بیست سال را بخوانید، که داستان امروز ماست...
- ۱ نظر
- ۰۴ شهریور ۹۹ ، ۲۲:۳۰