مدت خیلی کوتاهیه که دارم تمرین میکنم دیگه از حال بد و مشکلاتی که برام پیش میاد با کسی حرف نزنم، حتی تو وبلاگ اما نمیدونم چقدر موفق میشم...
صحبت کردن از سختیها و مسائل زندگی قطعا یه فوایدی داره؛ که کوچکترینش به نظرم از بین رفتن تصورات فانتزی و خیالی نسبت به همدیگه ست و این هم باعث تقویت حس همدلی و ایجاد همزاد پنداری میشه.
حدیث داریم از امام صادق علیه السلام: « هر گاه یکی از شما به درد و اندوهی دچار شد برادر خود را آگاه سازد و بر خود سخت نگیرد»(وسایل الشیعه، ج۶، ص ۳۱۲) ؛ این رو واقعا قبول دارم، یعنی همیشه زمانهایی بوده که واقعا اگر با دوستی در مورد پیشامدها صحبت نمیکردم واقعا قلبم میترکیده، اما فکر میکنم باید به نیتمون از این کار آگاه باشیم....
یادمه که حضرت امام یه جایی تو چهل حدیث نکتهای با این مضمون فرموده بودن که اگر عادت بکنی به گفتن مشکلاتت به دیگران، به نحوی داری از خدا شکایت میکنی و این کم کم باعث قساوت قلبت میشه.
به غیر این، درسته که این صحبتها باعث ارامش و حال خوب در اون لحظه میشه و احساس سبکی میکنیم، اما در اغلب موارد، مشکل ما به طور ریشهای حل نمیشه.
در واقع وقتی با نزدیکانمون در مورد مشکلات صحبت میکنیم طبیعیه که نتونیم صورت واقعی مساله رو بیان کنیم و بخشهایی رو سانسور کنیم. در کنار این موضوع، علقههای عاطفی دوستان و اطرافیانمون به ما، ممکنه باعث بشه که اونها هم نتونن به صورت منطقی به ماجرا نگاه کنن.
خلاصه؛ هدفم از مطرح کردن این موضوع این بود که بگم: در میون گذاشتن مشکلات زندگی با یک روانشناس و کارشناس مرتبط، نسبت به صحبت کردن با اطرافیانمون گزینه خیلی بهتریه و امتحان کردنش واقعا ضرر نداره.
البته میدونم که قطعا یه سری تبعات میتونه داشته باشه؛ چون هنوز هم تو جامعه ما ذهنیت خوبی نسبت به روانشناسها و مراجعه به مراکز مشاوره وجود نداره. ولی خب با یه سری تمهیدات میشه از این تبعات هم جلوگیری کرد :)
- ۲ نظر
- ۰۹ مرداد ۹۹ ، ۲۳:۲۷