قطره

الحمدلله علی کل حال...

قلب

نمیدانم برای همه آدمها اینطور است یا فقط من اینطوری ام

قلبم فرمانده تمام اعضا و جوارح من است...و حتی جوانحم...

عکس هایم را که نگاه میکنم میبینم آن زمانهایی که قلبم حالش خوب بوده و به داشته هایش می اندیشیده، بعدش چشم هایم هم خندیده و بعد صورتم لبخند زده...

و دقیقا آن زمانهایی که قلبم از حرفی یا اتفاقی شکسته، چشم هایش در عکس ها روح ندارد ، نمیخندد، صورتم نیز...

قلب⬅️چشم⬅️ صورت

مسیر بروز احساسات من این است

 

عکس ها را که می‌دیدم با خودم گفتم معصومه، حیف است! بیا و همیشه با قلبت و با چشم هایت بخند ...نگذار هیچ چیزی قلبت را مچاله کند ...

 

 

+صدای پچ پچ غم... خواب من به هم خورده است

دو ساعت است که اعصاب من به هم خورده است

صدای پچ پچ غم... هیس! هیس! ساکت باش

سکوت، در دل بی تاب من به هم خورده است

تو قاب عکس مرا دیده ای، نمی دانی

نشاط چهره یِ در قاب من به هم خورده است

غم تو را نسرودم وگرنه می دیدی

که وزن، در غزلِ ناب من به هم خورده است

دو ساعتی که به اندازه ی دو سال گذشت

تمام عمر من انگار در خیال گذشت

  • نظرات [ ۰ ]
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
«دریا! مزن به سینه ما
دست رد
که ما
گر قطره‌ایم
از آب وضوئی چکیده‌ایم...»
محمد مهدی سیار

این وبلاگ،
همان «پری برای پرواز» سابق است! :)
آرشیو مطالب
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan