قطره

الحمدلله علی کل حال...

ما را به سخت جانی خود این گمان نبود...

 

 

 
 

 

ما چطور طاقت می اوریم؟
هر سال؟
ده شب محرم
روضه حسین علیه السلام را می‌شنویم...و زنده می مانیم...چطور؟!
چطور من در کربلا جان ندادم؟
چطور اقاجان وقتی ب اغوش مهربانت رسیدم جان ندادم اقا؟!
ما را ب سخت جانی خود این گمان نبود...نبود...نبود...

 

بعد نوشت: 

امسال هم دهه اول محرم گذشت

و من زنده ماندم...
تاب آوردم شنیدن روضه‌های ارباب را...

روز عاشورا مقتل شنیدم و زنده ماندم

 

ما روضه حسین شنیدیم و زنده‌ایم
ما را به سخت‌جانی خود این گمان نبود...

 

 

  • نظرات [ ۲ ]
«دریا! مزن به سینه ما
دست رد
که ما
گر قطره‌ایم
از آب وضوئی چکیده‌ایم...»
محمد مهدی سیار

این وبلاگ،
همان «پری برای پرواز» سابق است! :)
آرشیو مطالب
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan