روز مادر امسال با روز مادر پارسال فرق داشت... اولین روز مادر بدون حضور او گذشته بود... هرچند که هنوز هم انگار این داغ تازه است هنوز هم فکر کردن ب عمق ماجرا، از درون انسان را فرومی پاشاند
امسال چون ساکن شهر دیگر شده ام حتی نمیتوانستم سر مزار مامان بروم...
توی دلم گفتم مامان درسته ک وظیفه منه ک باید بیام پیشت، ولی من ک نمیتونم، پس لااقل شما بیا...
فردایش دیدم زندایی بهم پیام دادند ک خواب دیدند همه خانواده آمده اند شهر ما و خانه ما و مامان دارد چای میریزد و پذیرایی میکند....
نمیدانم، با خودم فکر میکنم یا همه مؤمنینی ک از دنیا میروند در واقع شهیدند و یا نه تنها شهدا بلکه همه درگذشتگان، "احیاء" هستند.
پ. ن: از این ب بعد هر وقت کسی ازم پرسید مامانت نیومده خونت؟ میگم چرا اومدن :)
- تاریخ : يكشنبه ۲۵ دی ۰۱
- ساعت : ۰۸ : ۰۴
- نظرات [ ۱ ]