أنَا الطَّریٖدُ الَّذی آوَیْتَهُ...
داشتم کانال قطره تو ایتا رو مرور میکردم...
برخوردم به این قسمت از کتاب «طوفان دیگری در راه است» از سید مهدی شجاعی...که عجیب به درد این روزهام هم میخوره...
«به نظر من خدا
بعضی از کفتراشو که خیلی دوست داره
بهشون رخصت میده که
یه چند صباحی برن
و سر و گوشی بجنبونن
چهار تا دونه از زباله دون بخورن
صابون یه صیادی به تنشون بخوره سنگ بچه هایی زخمی شون بکنه
سوز سرمایی تنشون رو بلرزونه
و بی پناهی و آوارگی دلشونو بسوزونه
که با پوست و رگ و پیشون بفهمن که بیرون هیچ خبری نیست
اینا وقتی برمیگردن
دیگه به هیچ قیمتی از بغل خدا جم نمیخورن.
اونایی که نرفتن،
ممکنه گاهی حواسشون پرت بیرون بشه ولی اینایی که گشتهاشونو بیرون زدن و اومدن شش دنگ حواسشون به خونه و صاحبخونه ست»
+ اما من یه کفتری میشناسم، که هر چقد هم زخمی بشه بازم حواسش شش دنگ جمع صاحبخونه نمیشه...بازم حواسش پرته...بازم نمیفهمه...فراموشکاره اصلا! یادش میره بیرون خبری نبوده...یادش میره سوز سرما و درد و رنج غربت و آوارگی رو...به نظرتون صاحبخونه، بازم به این کفتر حواسپرت، فرصت میده؟؟!
++ برای این کفتر فراموشکار دعا کنید رفقا...لطفا!
+++ این چند وقت، پستهای وبلاگ زیاد شد یهو...ببخشید!
- ۹۹/۰۲/۱۲
خرابم معصومه
خرااااب